شاخ روان
شاخ روان

شاخ روان

من دیگه حرفی ندارم

در برابر بعضی دوپا جماعت فقط میشه گفت

:|

انسانیت، دین،خاک،قیمت یک کیلو خیار

این همه اعتراض برای کشته شدن شیعیان نیجریه برای چیه عاخه؟من نمیفهمم چرا باید این همه ناراحت بشیم برای کسانی که ربطی به ما ندارن!

بله ربطی ندارن ! تمام دنیای ما همین یه تیکه خاکیه که روش زندگی میکنیم اصلا به جای خدا این خاکو میپرستیم نهایت منافع مون که چسبیده به این خاک رو میپرستیم دیگه بیشترش چه ضرورتی داره واقعا؟؟؟؟؟ هرکی به این خاک ربط داشت دوستش داریم نداشت بره به درک ...نه همه شون نه مثلا فرانسویا و کلا چشم آبیا خوبن نانازن با کلاسن  حداقل مثل این نیجریه ای ها سیاه و زشت نیستن یا بدنشون بوی عطر فرانسوی میده نه عرق آفتابسوختگی و استعمار ... برای چی شمع های نازنینمونو برای این سیاها حروم کنیم؟مسلمون هستن که باشن به ما چه ؟باز مسیحیا رو بگی یه ربطی دارن ...اونجوریم نگام نکن ما خیلیم خوب میفهمیم انسانیت چیه مگه ندیدی چقدر برای کشته شدن سگا و گربه های شهرمون گریه کردیم و خودمون و سگ و گربه کردیم؟ هرچیزی سرجاش ... احساسات انسانی به موقع حفظ منافع به موقع ...

اینکه سر هزاران زن و بچه ی بیگناه بریده میشه یا زنده زنده سوزونده میشن یا جلوی چشم عزیزانشون بهشون تجاوز میشه و تکه تکه میشن هیچ ررررررربطی به ما نداره هیچیییییی چون ما در امن و امانیم گور بابای همه ی دنیا ...البته استثناهایی که گفتم رو خودتون در نظر داشته باشیداااا 


بی هیثیتی های شاخی جان گاگول

بعد از یه روز سسسسخت و پرکار لم دادی روی مبل و داری سعی میکنی ذهن شلوغ پلوغ تو دسته بندی کنی یهو یکی از دوستات پیام میده: برای کار تحقیقی یه نفر محتاج شده کمکش میکنی از دوستامه؟

توم که مهربووووون میگی بعله حتماااااا

بعد شماره تو میده دوستش میگه باهات تماس بگیره دوستشم باز چون ساعت دو دقه به آخر دنیاست و دیر وقته پیام میده توم که خسسسسسته!چشم بسته تعارفاتو میکنی در برابر عذرخواهی های طرف :

سلام عزیزم 

نه خواهش گلم شما مراحمی...

بعد یهو عکس پروفایل طرف لود میشه!

یه نرخر با شیش کیلو سیبیل ... طرف پسره!!!

فاااااتحه 



پ.ن:اضافه کنم که احتمال اینکه اون آدم شماره رو به یه پسر بده تقریبا صفره ...اونم با شناختی که از طرفش داره و میدونه باید بهش بگه میخواد شمارشو بده دست یه آقا 

پیدا کنید پرتقال فروش را :(


خوشبختی یا بدبختی؟بستگی داره از کدوم زاویه ببینیش!

با یه حالت متفکرانه ای میگه :

به نظرم زن و شوهرا دو دسته میشن  دسته ی اول نصفه ی اول زندگی شون گل و بلبلن و صلح و صفا و صمیمیت؛ولی نصفه ی دوم به جون هم می افتن (آمار خیانت بین مردا و زنان میانسالی که سالها از زندگی شون میگذره بیشتر از تازه عروس داماداست) دسته ی دوم هم کسانین که نصفه ی اول زندگی عین سگ و گربه به جون هم میافتن و همش مسابقات خروس جنگی دارن تو زندگی و اگه تا نصفه بعدی دوام بیارن سرمیان سالی یا پیری تازه به هم علاقه مند میشن و در کنار هم آروم میگیرن (این دسته شباهت زیادی به زندگی پدربزرگ مادر بزرگای ما دارن) :))))


نگاهش میکنم و میگم یه دسته رو جا انداختی دسته ای که از اولش لیلی و مجنونن و تا آخرش لیلی و مجنون می مونن خعلی نادرو کمیاب هستن ولی هستن 

میگه راسسسسست میگیااااا خوش به حال این دسته سومیا!!!!!!

میگم اتفاقا این دسته از همه بدبخترن چون به وسطای نصفه ی اول زندگی نرسیده یکی شون نفله میشه یا شوهره ورمیپره یا زنه...

فقط نگام میکنه ؛نمیدونه تایید کنه یا تکذیب :|||


برو صفر جان ...برو جان من

ماه صفر ماه سنگینیه ...خیلی سنگین

از من به شما نصیحت صدقه زیاد بذارید زیاد و درست و حسابی :)

نه از اون صد تومنی پاره ها... اونا نهایت از بلایایی مثل آبریزش بینی یا ابطال وضو نجاتتون بده 

برای کاری که واسه خدا میکنید ارزش بذارید که خدا دلش برداره ازتون رفع بلا کنه...به قول حاجاغا والا



پ ن:هر چی بلای آسمانی و غیر آسمانی بود توی این ماه به من یه نفر نازل شد 

خدایا توبه :)))))


شاخی متولد میشود

خاص ترین هدیه ی خدا توی روز تولد آدم میتونه این باشه که اولین روز برفی سال رو درست همون روز به زمین هدیه بده ...

هر سال همین روز به خودم میگم تولدت مبارک سه رک یک سال از جوونی دورتر شدی امروز...

امسال به خودم گفتم پیر شدنت مبارک...

بیست و سه ساله شدم امروز ...بیست و سه! 

چقدر زود رسیدم به سنی که توی ناباوری  رویاهای کودکیم منتظرش بودم ...شاید وقتی سی و سه ساله شدم از امروزم ناباورتر باشم؛ اگر زنده باشم :)))) 

اوقات قهوه ای به وقت شاخ روانی

بدترین حالت ممکن :

مهمون رسسسسمی داشته باشید 

دیر کنن...تو از شدت دشویی نتونی صبر کنی و بپری تو مستراح،

 بعد یهو برسن در حالی که تو توی دشویی گیر کردی!

تازه بدترم میتونه بشه :)

وختی از دشویی میای بیرون یه دنیااااا رایحه بیاری بیرون که در حالت عادی احتمال ایجادشون منفی درصده!!!!

من دیگه حرفی ندارم ،با این شانس گهی که داری تنهات میذارم :)))

نظریات جامعه شناختانه ی مجازانه ی شاخی جان

به نظر من آدما در مواجهه با فضای مجازی چند دسته میشن :

یه دسته کسانی که زیاد از حد از این فضای لنگ در هوا وموجوداتی که مثلا اعضاش هستن انتظار دارن ... اینا همونایین که تو فضای مجازی عاشق میشن یا دنبال شوهر یا زن میگردن یا در سطوح بالایی یافت شدن یه دوست یا رفیق درست و درمون وااااقعی از این فضا رو باور دارن ...کسایی که با روشنفکر پنداری خاصی که دقیقا مختص دو دهه ی قبله(زمانی که تازه رایانه وارد جامعه های جهان سوم شد)خیلی ساده لوحانه تسلیم فضای خوش رنگ و لعاب غیر واقعی میشن ...این دسته که هیچی...واقعا دیگه حرفی راجع بهشون ندارم چون معلوم الحالن :)))

دسته ی دوم افراد مجازی سیاه پندار هستن.

کسانی که فضای مجازی رو کلن و جزعن سیاه و مخوف و ذاتا فساد میبینن و هر کی عضو این فضا باشه دشمنی با سوء نیت محرز میبینن که قطعا تمام حرفاش دروغه 

این دسته افرادی هستن که نمیتونن وارد فضای مجازی نشن  و انگار مجبوووورن که مجازی باشن مثل بقیه اما خیلیییییی هم ازش میترسن به سان حیوان باوفای دو حرفی دقیقا :))))

اینا همونایین که عکس پروفایلشون سیاهه یا انقد اسم پروفایلشونو مخفف و عجیب غریب مینویسن که حتی نمیفهمی دختره یا پسر کلا از دادن هرگونه اطلاعات حتی بی اهمیت و پیش پا افتاده اجتناب میکنن ...اصلا رمز آلود بودن و مبهم بودن از ویژگی های بارزشونه .این افراد گاهی در اثر وسواس شدید به درجات شدیییید بیماری خود معصوم پنداری و دیگر فاسد پنداری مجازی میشن که عواقب خطرناکی داره

این افراد برخلاف چیزی که انتظار میره از افراد اول نسبت به فضای مجازی شکننده تر هستن و اتفاقا ممکنه در برهه ای از زمان به دلایل کاملا نامعلوم و عجیبی دچار روابط افراطی مجازی بشن و با شکست شدیدییییی که میخورن به کوه تلمبار شده ی بی اعتمادیشون اضافه میکنن و گاهی حتی سیاهی دنیای مجازی رو توی مغزشون به دنیای واقعی هم میکشونن !!!!

اگر راجع به این دسته این همه حرف دارم به خاطر اینه که زیاااااااااااد توی این فضا باهاشون برخورد داشتم و سعی کردم باهاشون خیلی محتاط برخورد کنم اما با این حال خیلی از طرفشون بهم حمله شده...


به نظرم میشه قایل به وجود دسته ی دیگه ای هم بود  آدمایی که از فضای مجازی به اندازه ی خودش انتظار دارن و استفاده ی معقول رو به خودکشی و اینترنت غرقی ترجیح میدن و علاوه بر رعایت حدود زندگی شخصی و عقیده ای خودشون با آدمای مجازی دیگه خیلی عادی و بدور از انتظار خاصی ارتباط برقرار میکنن...وکلن انتظار ندارن که یه دست از وسط صفحه ی گوشی یا لب تابشون بیرون بیاد برای بردن اونا به دنیای رویا ها یا برای خفه کردن شون و شیدنشون به قعر درک...

انصافا سخته جز دسته ی اعتدالی سوم بودن مخصوصا برای ایرانی جماعت


شاخی جان جهنمی

بعضیا بعد از مرگ جهنم اعمالشونو همون طوری که تو دنیا فکرشو نمیکردن باشه ملاقات میکنن

اینا خیلی بیچاره ن 

ولی بیچاره تر از اونا کسیه که تو دنیا هم جهنمشو ملاقات کنه ...

سوختن، هم تو دنیا هم تو آخرت دیگه عاخر نکبتبختی محسوب میشه به نظرم!!!

دعا میکنم کسی دچارش نشه ...آمین


خاطرات یک ماهیانه بگیر

اصطلاح سر برج برای من و خواهری اصطلاح خعلی دلچسب و دوست داشتنیه ..کوچیکتر که بودم (خعلی کوچیک) نمیدونستم معنی برج دقیقا همون ماه حقوقیه .فکر میکردم برج یه مکان بلنده که مردم میرن از بالاش پول برمیدارن...هر وقت مادری میگفت پولم تموم شده میگفتم مامااااان؟کی میریم سر برج؟

مادریم میخندید و میگفت تا چند روز دیگه میریم.

بزرگتر که شدم فهمیدم که حقوق ثابتی در این روز مخصوص ،به من و خواهری کوچک و خواهری بزرگ(تا وقتی مجرد بود ) تعلق میگیره درست مثل بقیه ی حقوق بگیرا و این شروع ماجرا بود:

من       پدری سربرجه ماهیانه ی ما رو بده 

پدر ی       عه؟!کاش زودتر میگفتی ماهیانه رو دیشب دادم به رفتگر محله 

من:| پدری شوخو نکن حق کارگر خوردن نداره پول مارو بده زن و بچه مون چشم به راهن

پدری:))))))) باشه ولی این ماه به خاطر کم کاری کسر حقوق داری 

من:/ رد کن بیاد پولمو تا به زور متوسل نشدم 


اصل پولو که میگیرم تلاش برای گرفتن اضافه تر شروع میشه :پدررررررییییی!؟؟!!؟؟

بی مقدمه میره سر اصل مطلب:دادم به گدا اولی اگر زورت میرسه برو ازش بگیر (منظورش خواهری کوچیکتره) 

و اینگونه است که هر کسی زودتر پدری رو پیدا و ایضا خفت کنه ماهیانه ی بیشتری کاسب میشه  :))))))