شاخ روان
شاخ روان

شاخ روان

کودک درون شاخی مینویسد

تابلو جدیدو گرفتم دستم و با ذوووووق روی دیوار دنبال جا میگردم براش...

مادری میاد توی اتاق:بازم یه جیگیل بیگیل جدید آوردی اضافه کنی؟ 

با همون ذوق سر تکون میدم 

اونم با تاسف سر تکون میده و میره بیرون 

صدای غر غر زیر لبش میاد :

همه دوستات مادر شدن بعضیاشون دیگه دارن نوه دار میشن ، اونا هیچی بقیه ای که مجردن دارن تیکه به جهازشون اضاف میکنن تو هنوز محو درودیوار این اتاقی :((((


مادر ست دیگر ...غر نزند نمی شود ،،،چه میداند ما چه حس قشنگی داریم این روزها