دیالوگ من و خواهری موقع شیرینی ناپلئونی خوردن:
یه طبقه ش مال من یه طبقه ش مال تو...
(من: طبقه اولش مال من)
فشارش نده إ إ إ ریخت ریخت ریخت...از اون ورش نه، اون ورش ریخته...
فوت نکن فوت نکن ریخت رو فرش..
آرداشو از تو سینی جمع کن بخور حیفه...
مادری: ای داهاتیا،جمع کنید برید دستاتونو بشورید تا زندگیمو با شیرینی یکی نکردید! :-)