شاخ روان
شاخ روان

شاخ روان

به افتخار ارزون شدن مرغ و گوشت

مادری زمان جنگ را خوب به یاد دارد 

شبی که خبر مذاکرات اعلام شد مادری گفت:

وقتی قطع نامه ۵۹۸ تصویب شد مردم سه دسته بودن

یک دسته آدمای شکم عزیزی بودن که توی خونه هاشون نشسته بودن زیر کولر و به حکومت غر گرونی و قحطی میزدن و به اونایی که انقلاب کردن فحش میدادن.اینا نهایت زحمتشون این بود که با صدای آژیر وضعیت قرمز هجوم ببرن سمت پناه گاه...

این دسته خعلی خوشحال شدن قطع نامه تصویب شد .به هم تبریک میگفتن و شیرینی پخش میکردن.

اینا همونایی بودن که بعدا توی صف به جانباز جلویی شون فحش میدادن و به فرزند شهیدا میگفتن چشمتون چهار تا می خواستید نذارید باباتون بره جنگ ...حالام که نون تون تو روغنه،والا!

یک دسته دیگه اونایی بودن که از شرایط اضطراری مملکت استفاده میکردن و احتکار و گرون فروشی میکردن...برای اینا فرقی نمیکرد چه اتفاقی افتاده فقط به فکر  استفاده از شرایط جدید و راه های جدید دزدی وپول درآوردن بودن...

دسته ی سوم انقلابیای واقعی بودن که برای پیروزی و حفظ اقتدار و عزت این انقلاب هم جون داده بودن هم سلامتی هم آبرو هم عزیزان شونو .کسانی که می دونستن دشمن فی سبیل الله برای مایی که خودش  با تمام قوا بهمون حمله کرده کاری انجام نداده.کسانی که میدونستن صدام فقط چند ساعت بعد از تصویب قطع نامه به تجاوزش ادامه میده.کسانی که توی خط مقدم جبهه ها طعم نامردی حقیقی دشمن های جهانی رو توی سلاح های شیمیایی حس کرده بودن...اینا خعلی ناراحت شدن از اینکه امامشون گفت جام زهر...شاید میشه گفت فقط اینا ناراحت  شدن ...

مادری اشک تو چشماش حلقه زده بود ...

من شاید هیچ وقت لیاقت نداشته باشم مثل اون دسته ی سوم باشم ولی وقتی خبر مذاکراتو گوش میکنم و جهل مردم نسبت به واقعیت رو میبینم حال اون روزای این دسته رو درک میکنم :-(

به قول سفید اندیش تاریخ چقدر هولناک تکرار میشه از صفین تااااا قرن اتم!!!!