دو سال پیش این موقع داشتیم ساک هامونو میبستیم و کوله آماده میکردیم واسه سفری پیاده به سوی کربلا...
امشب از اون شباست که عجیییییییب هوای شش گوشه به سرم زده...
که بند کفشامو گره بزنم و بندازم دور گردنم و با گردن کج برم سمت حرم سقای کربلا
تا اذن بگیرم ازش برای دیدن شش گوشه ی برادرش...
که معجزه ببینم به چشم خودم تو حرم آقا :-(
عیدتون مبارک...ان شاالله پیاده طلبیده بشید کربلا