یه مهمون تو حیاطمون داریم
یه بچه گربه ی
تنها که به خاطر لگد بچه های توی کوچه شکمش آسیب دیده و هیچی نمیخوره
یه بچه گربه ی اهلی که حتی اگر نشناستت دور پاهات میگرده و خودشو واست لوس میکنه...
یه بچه گربه ی خوشگل و مریض که پدری به ضرب سرنگ بهش جوشونده میده تا دلدردش خوب بشه
یه بچه گربه که نگاهش خعلیییی خاصه ،
از اون نگاها که میپرسه توم مثل من تنهایی؟
و منتظره جوابت نمی مونه و بازم با نگاهش بهت میگه غصه نخور تنهایی خعلیم بد نیست.
تو حیاطمون یه مهمون داریم یه مهمون تنها و زخمی و شاید موقت که خیلی برام آشناست ...آشناتر از کسانی که میشناسم!