من نمی دونم چی به سر اعتقادات این ملت اومده!!!

دوست صمیمی دوران دانشجویی خواهری زنگ زده خونش احوال پرسی،

میگه:سه رک تون هنوز شوهر نکرده؟

خواهری :نه بابااااا قصه ی اینو خواستگاراش قصه ی شهرزادو داستان های هزار و یک شبش شده !

دوست جونش:ببین جون خودش یکی براش جنبل و جادو نوشته !


خواهری:-0


من :-|


جنبل و جادو  :-)


قشنگی ماجرا اینه که طرف شماره باطل السحر نویسم داده  ...

دیگه نمیدونم چرا جون خودمو قسم خورده حداقل میگفت به مرگ باراک مجلسی ترم بود !!!