بالیودی های عزیز لنگ هاتونو در بیارید پهن کنید همین جا

مرده ی این سریالایی که از آی فیلم باز پخش میشه شدم ینی:

دختر همسایه:گروگان گیرا گفتن یا نقشه ها و جزوه ها رو بدید یا پسرتونو میکشیم! اما ما نمیتونیم نقشه ها رو بدیم!    :-(

مادر پسره:وای خدا مرگم بده...خب میکشن پسرمو !

پدر پسره: عیب نداره خانم خودتو انقد ناراحت نکن حتما قسمتش این طوری بوده دیگه !چه میشه کرد!

دختر همسایه: من تصمیم خودمو گرفتم نقشه ها رو میدم !


سریال هندی به گردش...دختره پسره رو از ننه باباش بیشتر دوس داره :-) 

خدایا خواهش میکنم نع

با نگاهی که انگار تا ته وجودمو میخوند حس نگاهمو زیر و رو کرد...

لبخند زد دلم لرزید .گفت : شوهرت ملبسه ، میبینم موقع کار یه چیزی روی دوششه ویه چیزی رو سرشه! احتمالا روحانیه...

بغضم ترکید ...نه تو رو خداااااااااا نه...

دوباره خندید و گفت زندگی همیشه به میل ما نیست دخترک!!!


از اون لحظه هر بار که صحت یکی از حرفاش بهم ثابت میشه دلم میلرزه،

شده برام یه ذکر انگار:  خدایا نه ...خدایا نه ...خدایا نه



پ.ن: به مادری گفتم اگه یه روزی منم خر شدم خواستم خواستگار طلبه راه بدم یه جوری بزن تو دهنم که درجا جان به جان آفرین تسلیم کنم.بعله...


با عرض معذرت از قشر عالی مقام طلبه و روحانی ، زندگی جهادی عادم خودشو میخواد که ما نیستیم وگرنه ایراد از این عزیزان نیست :-(

زندگی جغدی

اگه ده سااااااال عذاب بکشی برنامه واس خوابت مشخص کنی...سحر خیزی رو تمرین کنی ...

از انواع روشهای روان شناسی و مدیریت زمان استفاده کنی تا بتونی ساعت خوابتو تنظیم کنی...

پنج دقیقه پنج دقیقه از خوابت کم کنی... هیییییچ تاثیری نداره

کافیه فقط دو شب ،فقط دو شب تا صب بیدار بشینی! شب سوم اگه دیگه خوابت برد!!!!

کلا دیگه از اون به بعد باید برنامه خوابتو با جغد سانان تنظیم کنی!!!


پست های جوابی

پست گذاشته اندر تشکریات از خدا واسه مشکلاتی که پارسال بودن امسال نیستن...

با خودم میگم خوش به حالت که از مشکلاتت فاصله گرفتی

بعضیا به علت شیرازی بودن نمیتونن خعلی حرکت کنن به همین خاطر از مشکلات فاصله نمیگیرن...

بعضیام مشکلات شون شیرازین ، مشکلات حال ندارن برن سراغ یکی دیگه، همون جا روی هیکل زندگی این بندگان خدا لم دادن...همین میشه که این دسته از افراد از این پستای تشکری نمیذارن...بعله







پ.ن :شیرازیای عزیز ناراحت نشن لطفا ...بنده خودم یه شیرازی اصیییییلم...بعله  :-)

خادم نوشت

معتکفه دیگه !

روزه ست ،تو مسجد زندانیه،دویست رکعت نماز خونده،خسته ست...

خادم انتظار شنیدن غرغرشو داره...میدونه خدمتی که میکنه وظیفه شه و معتکف بدهکارش نیست...

اما خادم واقعا غافلگیر میشه قدرشناسی معتکفو میبینه!!!


- روز سوم از فشار کاری کتفم گرفته بود...

 یکی ماساژ درمانی میکرد 

یکی قرص مسکن میداد میگفت روزه تو باز کن 

یکی قربون صدقه میرفت 

یکی دعا میکرد 

تا اذان هم هر وقت از توی مسجد رد میشدم جلومو میگرفتن حالمو میپرسیدن!!!


- مناجات میخوندن مداح داشت دعا میکرد

یکی برگشت گفت خانوما برای خدام دعا کنید 

یهو صدای گریه ی جمعیت رفت بالا حسااااابی ...

قیافه ی خادما دیدنی بود!!!


- روز آخر توی آشپزخونه خادما داشتن با آش سرد و غذای ته مونده افطار میکردن...

هر دو ثانیه یه بار یکی از معتکفین در می زد سرشو می آورد تو :

بچه ها حلال کنید...خادما خسته نباشید...خادما ان شاالله عروس بشید ...بچه ها قبول باشه...


خادما با دهن پر فقط لبخند میزدن :-)


-یه عده از معتکفین هم مونده بودن به زوووووور میخواستن توی تمیز کردن مسجد کمک کنن...

اصلن با کتک بیرونشون کردیم ...مگه میرفتن!!!





راز های یک سه رک

زنک فالگیر انگار واقعا یه چیزایی میدید...

با اینکه نصف چرندیاتش هیچ ربطی به من نداشت ولی

انگار یه چیزایی ته اون فنجون قهوه ی لعنتی بود

که اون زن میدید

ته اون فنجون لعنتی

عکس تمام آرزوهای قشنگ و محکوم به نابودی من،

عکس زندگی خالی من...زندگی خالی از عشق من،

عکس حرفای نگفته من و بعضی چیزای دیگه بود که زنک فالگیر میدیدشون

حتی اشکای یواشکی و مظلوم من انگار از روی دونه های درشت و تلخ قهوه سر خورده بودن و چند تا نهر بزرگ  شور روی دیوار سفید فنجون درست کرده بودن که به دریای قهوه ای ته فنجون ختم میشد،

و زنک فالگیر اونا رو هم به وضوح دید!


ومن بدون اینکه به اون زن نگاه کنم به تفاله های ته فنجونم گفتم :

عادم نباید حرف دلشو به هیچ کس بگه...حتی به فنجون قهوه ش!



استاد اجازه من بخونم؟ ۲

سر کلاس متون حقوقی دوباره استاد اسم بچه ها رو میخونه که ترجمه کنن.

 

دوباره صدا میزنه:آقای محمد زاده بخون...


محمد زاده این بار آماده ست ولی ازاونجایی که زبانش افتضاحه با استرس و سوتی زییییاد شروع میکنه به ترجمه کردن...هی تپق میزنه


استاد:عه؟ محمد زاده عاروم باش خواستگارا دیگه رفتن...عادم واسه یه خواستگار خوب انقد به خودش فشار نمیاره!!!


محمد زاده :-\

دخترا o_O

خواستگار خوب B-)

استاد :-)


عجیب های شگفت انگیز

واقعا مردها موجودات عجیبی هستن!


خدایی هر دختری دور و برم دیدم از دست رفتارا و معیارای عجیب غریب خواستگاراش شاخ در آورده.


 اولا که تا سی سالگی پی هر کاری میرن الا تشکیل خانواده .دوما که بلاخره وختی میرن سراق مغوله ی ازدواج و  تشریف میبرن خاستگاری،بیشتر از نجابت و اخلاق و ایمان و سواد دختر چشمشون به پول و شغل باباشو میزان درشتی چشماشو سایزکمرش و ارزش دکوراسیون خونه شون و ... میباشد

بعد وختی ازشون میپرسی چرا زن نمیگیری میگن از بس دخترا سخت گیری میکنن و معیارای اجیب قریب دارن!



عادم شناسی

بیشتر مردم توی زندگی شون اشتباه میکنن...


اما یه آدمایی هستن که مابین اشتباهاشون اگه فرصت بشه زندگی هم میکنن...


لیلة الرغائب

شب آرزوهاست ...

دعا کنیم...

اول برای دل تنگ امام زمان،

دوم برای همدیگه...



پ.ن: نماز امشب ظاهرش طولانیه ولی خوندنش کیف داره ،انقد خوش میگذره که طولانی به نظر نمیرسه...اگر خوندید برای منم دعا کنید...