خانه عناوین مطالب تماس با من

شاخ روان

شاخ روان

پیوندها

  • حاج آقا آخوند روحانی
  • صبیه آسمان
  • نیکولای آبی
  • رد پای خاطرات
  • مداد کوچک
  • آشنای گم شده

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • به نام خداوند هجرت های شبانه
  • دلم.......
  • مادری نگو عمه لیلا بگو
  • دور از جون نوشت
  • خواب های آشفته
  • مکافات های یک خواهرزن
  • عمو دستای خوش یمن کیلو چند؟
  • تک بیتی هایی که ذکر میشوند بر لب
  • خاطرات یک خواهر زن
  • زیرا عاشق انسان است ...

بایگانی

  • دی 1395 1
  • مرداد 1395 11
  • تیر 1395 15
  • خرداد 1395 9
  • اردیبهشت 1395 6
  • فروردین 1395 4
  • اسفند 1394 8
  • بهمن 1394 6
  • دی 1394 6
  • آذر 1394 10
  • آبان 1394 17
  • مهر 1394 7
  • شهریور 1394 13
  • مرداد 1394 18
  • تیر 1394 20
  • خرداد 1394 33
  • اردیبهشت 1394 28
  • فروردین 1394 9
  • اسفند 1393 9
  • بهمن 1393 6
  • دی 1393 4
  • آذر 1393 14
  • آبان 1393 8
  • مهر 1393 9
  • شهریور 1393 21
  • مرداد 1393 16
  • تیر 1393 19
  • خرداد 1393 17
  • اردیبهشت 1393 7
  • فروردین 1393 10
  • اسفند 1392 9
  • بهمن 1392 15
  • دی 1392 6
  • آذر 1392 5

جستجو


Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • فحش دادنی جات شاخی جان عصبانی شنبه 26 دی 1394 16:05
    حس ناامید شدن از فردی که فکر میکردید آدمه دقیقا مشابه همون حسیه که وقتی یه کبوتر کون گشاد از بین یه جمعیت دویست سیصد نفری صاف بیاد روی شما یک کیلو فضله بندازه ، بهتون دست میده فرق این دوتا حالت اینه که نمیشه برای مقابله با یک کیلو فضله که شما رو نشونه گرفته دائما توی همه ی فصول و همه ی مکان ها چتر دستتون بگیرید هر چند...
  • نه که نخوامااااا نمییییی تونم جمعه 25 دی 1394 10:47
    خسته ام خیلییییی حرف نگفته دارم خیلیییییی بغض باز نشده دارم خیلییییییی حوصله نوشتن ندارم خیلییییییی ... یکی بیاد تیکه پاره های منو جمع کنه از رو زمین چینی بندزن خوب سراغ ندارید؟عایا؟
  • ماجرای عشقی غول کنکور یکشنبه 20 دی 1394 12:25
    چهار سال پیش که نتایج کنکور اومد یه نفس راحت کشیدمو گفتم آخیییییش دیگه تموم شد دوران نکبت پشت کنکوری بودن... غافل از اینکه این غول بی شاخ و دم کلا به ما علاقه مند شده انگار...چشم به هم زدم با یه دسته کتاب دوباره اومد خواستگاری!!! تا میام فراموشش کنم دوباره میاد تو زندگیم نفس کش میطلبه... ازت بدم میاد دست از سرم بردار...
  • میخواهم ببینم ...میخواهم بفهمم...تنهای تنها چهارشنبه 16 دی 1394 22:49
    نگاه میکنه به اتاق درهم و برهم و کوه کتابای چیده شده کنار تخت و با تاسف میگه : ینی واقعا از درس خوندن لذت میبری؟ نگاهش میکنم و جواب نمیدم میگه من اگر پسر بودم یه دختر عین تو که به جای قیافه و هیکل و دستپخت و لطافت و هنر به کتاباش اهمیت میده رو به عنوان همسر انتخاب نمیکردم! دوباره نگاهش میکنم ...قطعا تمام پسرای دیگه ای...
  • کودک درون شاخی مینویسد یکشنبه 6 دی 1394 10:28
    تابلو جدیدو گرفتم دستم و با ذوووووق روی دیوار دنبال جا میگردم براش... مادری میاد توی اتاق:بازم یه جیگیل بیگیل جدید آوردی اضافه کنی؟ با همون ذوق سر تکون میدم اونم با تاسف سر تکون میده و میره بیرون صدای غر غر زیر لبش میاد : همه دوستات مادر شدن بعضیاشون دیگه دارن نوه دار میشن ، اونا هیچی بقیه ای که مجردن دارن تیکه به...
  • هر نسل دریغ از اون نسل چهارشنبه 2 دی 1394 21:33
    جناب دوماد رفته برای یه دونه دخترش تاب و سرسره ی متحرک خونگی خریده که با استخر توپ بادیش سر جمع سیصد و خرده ای آب خورده براشون قشششنگ به خواهری میگم فکر نمیکنی یکم زیادی دارید امکانات زیر دست و پای این سه وجب و یه سانت بچه میریزید ؟ با بغض میگه نننننننه زمان ما کلی وسایل بازی برامون فراهم بود (منظورش کوچه ست و جوبش )...
  • من دیگه حرفی ندارم یکشنبه 29 آذر 1394 13:03
    در برابر بعضی دوپا جماعت فقط میشه گفت :|
  • انسانیت، دین،خاک،قیمت یک کیلو خیار شنبه 28 آذر 1394 15:16
    این همه اعتراض برای کشته شدن شیعیان نیجریه برای چیه عاخه؟من نمیفهمم چرا باید این همه ناراحت بشیم برای کسانی که ربطی به ما ندارن! بله ربطی ندارن ! تمام دنیای ما همین یه تیکه خاکیه که روش زندگی میکنیم اصلا به جای خدا این خاکو میپرستیم نهایت منافع مون که چسبیده به این خاک رو میپرستیم دیگه بیشترش چه ضرورتی داره واقعا؟؟؟؟؟...
  • بی هیثیتی های شاخی جان گاگول دوشنبه 23 آذر 1394 15:24
    بعد از یه روز سسسسخت و پرکار لم دادی روی مبل و داری سعی میکنی ذهن شلوغ پلوغ تو دسته بندی کنی یهو یکی از دوستات پیام میده: برای کار تحقیقی یه نفر محتاج شده کمکش میکنی از دوستامه؟ توم که مهربووووون میگی بعله حتماااااا بعد شماره تو میده دوستش میگه باهات تماس بگیره دوستشم باز چون ساعت دو دقه به آخر دنیاست و دیر وقته پیام...
  • خوشبختی یا بدبختی؟بستگی داره از کدوم زاویه ببینیش! شنبه 21 آذر 1394 15:01
    با یه حالت متفکرانه ای میگه : به نظرم زن و شوهرا دو دسته میشن دسته ی اول نصفه ی اول زندگی شون گل و بلبلن و صلح و صفا و صمیمیت؛ولی نصفه ی دوم به جون هم می افتن (آمار خیانت بین مردا و زنان میانسالی که سالها از زندگی شون میگذره بیشتر از تازه عروس داماداست) دسته ی دوم هم کسانین که نصفه ی اول زندگی عین سگ و گربه به جون هم...
  • برو صفر جان ...برو جان من پنج‌شنبه 19 آذر 1394 12:44
    ماه صفر ماه سنگینیه ... خیلی سنگین از من به شما نصیحت صدقه زیاد بذارید زیاد و درست و حسابی :) نه از اون صد تومنی پاره ها... اونا نهایت از بلایایی مثل آبریزش بینی یا ابطال وضو نجاتتون بده برای کاری که واسه خدا میکنید ارزش بذارید که خدا دلش برداره ازتون رفع بلا کنه...به قول حاجاغا والا پ ن:هر چی بلای آسمانی و غیر آسمانی...
  • شاخی متولد میشود دوشنبه 16 آذر 1394 21:03
    خاص ترین هدیه ی خدا توی روز تولد آدم میتونه این باشه که اولین روز برفی سال رو درست همون روز به زمین هدیه بده ... هر سال همین روز به خودم میگم تولدت مبارک سه رک یک سال از جوونی دورتر شدی امروز... امسال به خودم گفتم پیر شدنت مبارک... بیست و سه ساله شدم امروز ...بیست و سه! چقدر زود رسیدم به سنی که توی ناباوری رویاهای...
  • اوقات قهوه ای به وقت شاخ روانی شنبه 14 آذر 1394 23:23
    بدترین حالت ممکن : مهمون رسسسسمی داشته باشید دیر کنن...تو از شدت دشویی نتونی صبر کنی و بپری تو مستراح، بعد یهو برسن در حالی که تو توی دشویی گیر کردی! تازه بدترم میتونه بشه :) وختی از دشویی میای بیرون یه دنیااااا رایحه بیاری بیرون که در حالت عادی احتمال ایجادشون منفی درصده!!!! من دیگه حرفی ندارم ،با این شانس گهی که...
  • نظریات جامعه شناختانه ی مجازانه ی شاخی جان جمعه 13 آذر 1394 14:28
    به نظر من آدما در مواجهه با فضای مجازی چند دسته میشن : یه دسته کسانی که زیاد از حد از این فضای لنگ در هوا وموجوداتی که مثلا اعضاش هستن انتظار دارن ... اینا همونایین که تو فضای مجازی عاشق میشن یا دنبال شوهر یا زن میگردن یا در سطوح بالایی یافت شدن یه دوست یا رفیق درست و درمون وااااقعی از این فضا رو باور دارن ...کسایی که...
  • شاخی جان جهنمی جمعه 6 آذر 1394 12:21
    بعضیا بعد از مرگ جهنم اعمالشونو همون طوری که تو دنیا فکرشو نمیکردن باشه ملاقات میکنن اینا خیلی بیچاره ن ولی بیچاره تر از اونا کسیه که تو دنیا هم جهنمشو ملاقات کنه ... سوختن، هم تو دنیا هم تو آخرت دیگه عاخر نکبتبختی محسوب میشه به نظرم!!! دعا میکنم کسی دچارش نشه ...آمین
  • خاطرات یک ماهیانه بگیر دوشنبه 2 آذر 1394 10:09
    اصطلاح سر برج برای من و خواهری اصطلاح خعلی دلچسب و دوست داشتنیه ..کوچیکتر که بودم (خعلی کوچیک) نمیدونستم معنی برج دقیقا همون ماه حقوقیه .فکر میکردم برج یه مکان بلنده که مردم میرن از بالاش پول برمیدارن...هر وقت مادری میگفت پولم تموم شده میگفتم مامااااان؟کی میریم سر برج؟ مادریم میخندید و میگفت تا چند روز دیگه میریم....
  • مای شاخی فامیلی چهارشنبه 27 آبان 1394 23:35
    همه غرق مستند حیات وحش چایی میخوریم "گله ی گرگا به بچه گاومیشا حمله میکنن گاو میشای بزرگ سال رگ غیرتشون باد میکنه بدو بدو میان به گرگا حمله میکنن و دور بچه ها رو میگیرن ...گرگا که کمترن عقب نشینی میکنن" حالا واکنش خانواده ی ما پدری: ا ا ا ا بگییییر دیییییییگه بی عرضه !(به گرگا میگن) خواهری :آخییییییی نگرفت ،...
  • شاخی جان خرخون یکشنبه 24 آبان 1394 17:44
    از یه خونه ی خالی میشه استفاده های متعددی کرد یکی از مصارفش اینه که در سکوت کامل انقدر کتاب بخونی تا جونت دربیاد ...سااااعتها و ساعتها استفاده ی دلچسبیه مخصوصا در دوران کنکور امتحان کنید :)
  • شاخی دلتنگ شنبه 23 آبان 1394 23:05
    تو که نیستی حتی حال گلدان های خانه هم خوب نیست از دست من آب نمیخورند اصلا دل میوه های یخچال هم برایت لک زد و شعله ی اجاق گاز که من را نمیشناسد غریبی میکند و روشن نمیشود ببین مامان حتی اثاث خانه هم بهانه ی تو را میگیرند پ.ن:مادری رفته زیارت ارباب کربلا ،دلتنگ رایحه ی لباسشم و دلخوش دعای گوشه ی صحنش ...
  • دوستی به ارزش همه ی ضررهای دنیا جمعه 22 آبان 1394 23:53
    از فضای سنگین کلاس و استاد اعصااااب خرد کن به بهانه آن تراک فرار میکنیم و میزنیم به شلوغی خیابون ولیعصر خیلی مصمم خرکش کنان منو میبری تو یه کافه جدید که امروز کشف کردی . خعلی با کلاس دو تایی قهوه موکا سفارش میدیم و از اول تا عاخر با هر قلپ قهوه یه دونه از غر غراتو قورت می دم. بلند که میشیم حال تو خوبه اصلا هر دومون...
  • لن تبرد ابدا دوشنبه 18 آبان 1394 14:00
    عشق یعنی فقط یک بار ملاقاتش کنی و بقیه ی عمرت رو با خاطره و رویای همون یک بار زندگی کنی روزا بهش فکر کنی و شبا خوابشو ببینی
  • ورود ممنوووووووووووع :))))))) شنبه 16 آبان 1394 09:10
    مادری در حال حرص خوردن: تو یه چیزی موقع حرف زدن بهشون میگی...پسرای دسته گل مردم مثل مار گزیده ها از خونه ما فرار میکنن !!! من در حال زدن یک لبخند کااااااملا نامحسوس : گفته بودم اگر خواستگار راه بدی خودت باید زنش بشی ...خودت جدی نگرفتی
  • ببخشید خانم من شما رو جایی ندیدم؟ شنبه 16 آبان 1394 09:03
    یه مهمون تو حیاطمون داریم یه بچه گربه ی تنها که به خاطر لگد بچه های توی کوچه شکمش آسیب دیده و هیچی نمیخوره یه بچه گربه ی اهلی که حتی اگر نشناستت دور پاهات میگرده و خودشو واست لوس میکنه... یه بچه گربه ی خوشگل و مریض که پدری به ضرب سرنگ بهش جوشونده میده تا دلدردش خوب بشه یه بچه گربه که نگاهش خعلیییی خاصه ، از اون نگاها...
  • منبر شنبه 16 آبان 1394 08:54
    کار به جایی میرسه که واسه بیداریت کمه تو خوابم مشمول عذاب الهی میشی ... اون موقع دیگه وقتشه که بری بمیری خب؟ برو بمیر ... لعنتی طلسم شده :)
  • شاخی عصبانی >:( جمعه 15 آبان 1394 14:48
    رسمشه انگار ! دنبالش که بدوی ازت فرار میکنه هر چقدر تندتر بدوی تندتر فرار میکنه ...به یه جایی میرسی که اون میگه میگ میگ بییییینگ و تو میمونی و یه عالمه غبار حسرت جاموندن. ازش که فرار میکنی دنبالت میکنه هر چقدر تندتر فرار کنی تندتر میدوه دنبالت...به هر چیزی چنگ میزنی تا ازش دورت کنه اما برات دام پهن میکنه. انقدر بدو...
  • نظریات شاخی جان درباره خلقت پنج‌شنبه 14 آبان 1394 23:13
    قصد تایید مسخره بازیای این فمنیستای بی معنی رو ندارم اما به نظرم فرضیه ی دنیای بدون موجود مذکرم همچین چیز بدی از آب درنمیادااااا، مثلا : بوی سیگار همه جا نبود توی مهمونیا همش حرف سیاست نبود هیچ کسی نبود که منت پول درآوردنشو سرت بذاره هیچ زن مطلقه ای وجود نداشت به هیچ دختری نمیتونستی بگی ترشیده توی خیابون قدم به قدم...
  • خدایا نوکرتم عاخه من دیگه چرا؟ سه‌شنبه 12 آبان 1394 22:55
    امان از روزی که خدا باهات شوخیش بگیره!!! اگه توم سر شوخی رو باز کنی قطعا ماجرا ادامه پیدا میکنه و خب معلومه قطعا کی کم میاره:) اگر بی جنبه بازی دربیاری دیگه محلت نمیذاره؛ اگر جواب شوخی رو با غر زدن بدی سوسک میشی ؛ اگر هیچی نگی زشته خب بلاخره خداست نمیشه هیچی نگفت بی احترامیه؛ خلاصه نه راه پس داری نه راه پیش ... باس...
  • مرگ خاص برای عادم های خاص ۲ یکشنبه 10 آبان 1394 17:58
    یه فامیلی داشتیم که به گمونم میشد شوهر دختر عمه ی مادری ... امروز خبر دادن سقط شد تنها جمله ای که تونستم بگم همین بود: چقدررررر دییییررررر :/ برای توصیف بعضیا فقط میشه از جناب سعدی نقل قول کرد : فی الجمله نماند از معاصی منکری که نکرد و مسکری که نخورد ... بعله !
  • کودک درون خانواده ی من :) بلاخص پدری یکشنبه 10 آبان 1394 17:53
    توی اتاق نشستم دارم جزوه می خورم ... صداهایی که از بیرون میشنوم: آهنگ بی وقفه ی پلنگ صورتی خنده ی از ته دل پدری خنده ی خواهری از خنده ی پدری (مادری طبقه ی پایینه صدا بهش نمیرسه وگرنه صدای خنده ی اونم می اومد) خنده ی پلنگ صورتی از خنده ی خانواده ی من پ.ن :صدای خنده ی خودم از درون اتاق می اومد به خاطر همین تو لیست...
  • we belive you all شنبه 9 آبان 1394 22:45
    مادری:این پارچه سفیده چیه تو چمدون؟ من :دستش نزنید کفن منه از نجف خریدم :) مادری :هیچیت شبیه دخترا نیست ...هم سن و سالای تو دارن جهاز میخرن تو دنبال کفن اصلی:/ خواهری:جهاز چیه مامان؟ دوستاش همه مادر شدن این هنوز دنبال رتبه ی کنکوره :( من:| نمیدونستم انقدر باورم دارن!!!!!!
  • 396
  • 1
  • 2
  • صفحه 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 14