شاخ روان
شاخ روان

شاخ روان

شاخی جان نخبه

ساعت سه نصفه شب که مادری میاد در اتاقمو باز میکنه میبینه غرررررق کتابا و جزوه هامم میگه تو باید پسر میشدی ...

الان وزیری رییس جمهوری چیزی بودی

میگم میشم صبر کن

میگه والا بعیدم نیست کم کم دارم از جنبه های دخترونه ت نا امید میشم...میگم آی باریکلااااااااااا میخنده و میره بخوابه.... :)