شاخ روان
شاخ روان

شاخ روان

جانم حرم

دو سال پیش این موقع داشتیم ساک هامونو میبستیم و کوله آماده میکردیم واسه سفری پیاده به سوی کربلا...

امشب از اون شباست که عجیییییییب هوای شش گوشه به سرم زده...

که بند کفشامو گره بزنم و بندازم دور گردنم و با گردن کج برم سمت حرم سقای کربلا 

تا اذن بگیرم ازش برای دیدن شش گوشه ی برادرش...

  که معجزه ببینم به چشم خودم تو حرم آقا   :-( 


عیدتون مبارک...ان شاالله پیاده طلبیده بشید کربلا

پناه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مررررررررررگ


      به بعضیا باید گفت :

توبه ی گرگ مرگه عاقا مرررررررررررررگ

تقدیم به روح عزیزم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مقدمه ای برای یک شاخ روان نوشت

به نام سر آغاز هستی

روزگار عجیبی شده است.آدمها انقدر که از یکدیگر بیگانه شده اند از موجودات فضایی نیستند.خوب که به اطرافمان نگاه کنیم دنیاهای زیادی را پیدا میکنیم...شاید به اندازه ی آدمها دنیا وجود داشته باشد.هر کسی برای خودش دنیایی جداگانه ساخته و در گوشه ی آن پنهان شده .طبیعتا بهترین آدم آن دنیا تنها ساکن آن ست و نقش منفی این دنیا حتما کسانی هستند که خارج از آن زندگی میکنند ،یعنی تمام آدمهای دیگر.کسانی که مقصر همه ی بدی ها هستند...برخی از این دیکتاتوری یک نفره عبور کرده اند اما در مشروطه ی گروهی شان گرفتار شده اند.یک دنیای گروهی ساخته اند که فقط قشری خاص در آن جا میگیرند.یک خط کش بزرگ از معیارهای من درآوردی برای قضاوت ساخته اند و هر کسی را که قدش به بلندای بی پایان این خط کش نرسد از دایره ی خودی ها خارج می کنند...پس یا خودش با زبان خوش نقش منفی میشود تا وسیله ی التیام وجدان های خودی باشد یا جوری از او نقش منفی میسازند که خودش هم نفهمد چگونه !
چند خط اول مقدمه ی داستان جدیدم که به فصل چهارم رسیده :-)


همه به کنار...بمیرم برای بچه های یمن

مادری اخبار به اخبار فشار خونش میره بالا یا داره به داعش ناسزا میگه یا عربستان صعودی 

میگه اینا از حیواناتم وحشی ترن

میگم نه مادری اینا احمقن ...یعنی احمق ترینن

یه احمق مطلق به مراتب خطرناک تر از یه وحشی مطلقه!

 خوارج احمق بودن نه وحشی!



بپا شانسی نشی

خوش شانسی وقتی اتفاق می افته که وقتی سوار بی آرتی میشی تنها صندلی خالی ،صندلی زیر اشعه ی مستقیم آفتاب و خلاف جهت حرکت اتوبوس باشه...از اونم بهتر زمانیه که وقتی سوار یه اتوبوس دیگه که خلوته میشی بعد از کلی محاسبات نجومی برای یافتن صندلی زیر آفتاب و دوری کردن از اون ، اتوبوس توی مسیری قرار بگیره که آفتاب درست روی سر تو متمرکز بشه، وقتیم که بعد از کلی خودخوری کردن یهو دلتو بزنی به دریا و جاتو عوض کنی بعد از چند ثانیه اتوبوس بچرخه و ...

اصلن انقد شانس از آسمون میباره که باید چتر با خودت ببری یه وقت شانسی نشی!!!

فاجعه ی خواهرانه

فاجعه یعنی 

با خواهر هم سن و سالت دو ساعت تمام توی خونه تنها باشید و

حتی یه کلمه حرف خصوصی نداشته باشید که بزنید...

یعنی حتی یه کلمه ی رمزی بین خودتون نداشته باشید

یعنی اون فکرش تو آسمون باشه تو توی زمین

تولد عید شما مبارک


به قول خواهری امروز بزرگترین عید برای یه مسلمونه


مبعث بر همه ی مسلمونا و همه ی اونایی که پیامبر مسلمونا رو دوست دارن مبارک باشه...

حوصله مون رفت بابااااااااا

این بلاگفا شورشو درآورده یعنی...

بابا دلمون واس دوستان تنگ شده خو!!!


خدا روشکر خعلی وخت پیش به پیشنهاد دوست جون از دیار بلاگفایی رخت بربستیم 

اصلن حال و حوصله مسخره بازیاشو نداشتم یعنیااااا

به قول حافظ : 

ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش

بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش