شاخ روان
شاخ روان

شاخ روان

نظریات شاخ روانی

این چند وخته کلی رفتم تو کار کشف و شهود و برداشت های اخلاقی ناب و نعره های عرفانی و از این خزعبلات

و برای حروم نشدن فوران های مغزم و از دست نرفتن اکتشافات نغزم تصمیم گرفتم پاره ای از نظریه های اجتماعی خودم در باب مبحث عمیق بیشعوری (که البته چون مقوله ی پر فراز و نشیب و چالش برانگیزی در دهکده ی جهانی قرن بیست و یکم شده قلم فرسایی ها در باب اون شده ) را به رشته ی تحریر در بیارم ...

البته به دلیل تحصیلات عمیق و درکیات وزین و والایی اندیشه و نظریات بنده در این باب ادا کردن مطلب شاید در قالب کتابچه ای سنگین و چند جلدی ممکن شود .که نه مجال آوردن آن در اینجا هست ونه در حوصله جملگی شما فرزندان من میگنجد...لذا در این جا مثالهایی چند برای انتقال عصاره ی مطالب و روشن شدن مصادیق این نظریه ها بیان ذکر همی کنم و الخ از این افاضات :

برای مثال میتوان مقوله ی بیشعوری رو توی انسانها بررسی کنیم اصلا آقا جامعه ی آماریمونو محدودتر میکنیم به انسانهایی از نژاد خاص ایرانی: 

بیشعوران ایرانی رو میتونید در مکانهای عمومی بلاخص مترو و بی آر تی به وضوح مشاهده کنید ، مثلا افرادی که به زور همه رو هل میدن تا بتونن سوار بشن و غر میزنن که خانوما یکم جابه جا بشید اه...و همون بیشعور عزیز توی ایستگاه بعد که بیشعوران دیگه میخوان سوار بشن صدای جیرشو میندازه روی سرش که ای واااای شوار نشید مگه کورید؟!؟ جا نیست دیگه؟ یعنی هر طرف باشه حق با خودشه تو و بیرون نداره،

یا اون فردی که پشت سر شما ایستاده و با وجود شعاع سه متری فضای خالی اطرافش بازم به بهانه ی تکیه دادن به میله ۹۰ کیلو وزنشو تکیه میده به شما و برای حصول اطمینان از سوراخ شدن تضمینی کمر شما آرنج و سگک کیفش رو هم با زاویه ی ۹۰ درجه به ماجرا اضافه میکنه،وقتی هم که به علامت ناراحتی نگاهش میکنید اگر کتک نخورید حداقل دچار پدیده ی بیشعور زدگی میشید،

این نوع از بیشعوران حتی فراتر از هیأت عادی مردم عموم در درجات و مراتب بالا تر حتی تا مرز دانشگاهها و به گزارش سازمان ملل در موارد نه چندان کمی در هیأت های علمی و اساتید هم راه پیدا کردن،مثلااستادی که ساعت ۸ تا ۱۲ کلاس ارایه میده ولی چون راهش دوره میگه ساعت ده کلاس تشکیل بدیم تا ساعت یک ، بعد خودشون ساعت یازده تشریف میارن کلاس ساعت دوازده و ربع کلاسو تموم میکنن واین روند یک هفته در میون که ایشون به دانشگاه سرمیزنن تکرار میشه و این طوری این استاد محترم برای یک کلاس هشت ساعته ی خاک برسر شده حقوق چند میلیونی حلااااااال استاد دانشگاهی از دولت  دریافت مینمایند، به علاوه عنوان با کلاسش.

یا اساتید محترمی که سر کلاس به جای تدریس درس شیمی ترجیح میدن مبانی توحیدی دانشجو رو اصلاح بکنن تا خدایی نکرده این بحث های خرافاتی قرون وسطایی وارد مقوله ی علم ودانش نشه و ازاین قضایا ...و یا به جای درس دادن مبانی فقهی حقوق خصوصی به تبیین خفایای عقب ماندگی سیاست ایران در عرصه ی بین الملل میپردازند را میتوان با کمی پوست کلفتی در جرگه ی بیشعوران فرهیخته شمارش کرد ...

و اینگونه ما به علت مسایل حفظ جان و نمره آخر ترم و این دست مباحث از باز کردن بیشتر نظریاتمان معذوریم خواننده ی عزیز لطفا اصرار نفرمایید،...