شاخ روان
شاخ روان

شاخ روان

بریز و بپاش شاخ روانی

مشغول یه خونه تکونی بزررررررگم...

رفتم لب پنجره دلم دارم همه چیزایی که باید ازشون دل بکنم رو میتکونم و غبارشونو میریزم توی بغل باد بی رمق بهاری...یه سری چیزا رو که باد میبره دل آدم خیلی تنگ میشه....مثلا خاطرات...یه سری چیزا هم ریختنشون باعث سبکی دل میشه مثلا قضاوتای احمقانه دیگران و حرف حدیثاشون و نگاههای مسخره شون و...به نظر میرسه خلاص شدن از اینا ارزش از دست دادن بعضی چیزا رو داره.به مرگ بارااااااک راست میگم! :-)

 امتحان کردنش مجانیه؛ خیلی جواب میده.

از این فصلای خونه تکونی تو زندگی هممون هست،مثل دم عیدا که همه ی مامانا خونه تکونی میکنن.کار من فک کنم تا عید نیمه شعبان تموم بشه تا اون روز همه چیزای اضافی رو دور ریختم و دلم تمیز تمیز شده...قول میدم :-)