شاخ روان
شاخ روان

شاخ روان

سرک در عروسی

ینی من مرده‌ی مادر بزرگی هستمااااا...

توی عروسی بعد مدتهاااااا برادر زاده شو دیده، بعد اون بنده خدا دویده اومده جلو با صحنه ی آهسته مثل این فیلم هندیا آغوششو باز کرده واسه مادربزرگی و با عشق میگه:سلااااااام عمممممه...

فک میکنید واکنش مادربزرگی چی بوده؟

إإإإ مهدی تویی؟ برو ببینم نمیخوام ریختتو ببینم خجالت نمیکشی سی سالت شده هنوز عزبی(یا عذب یا عضب یا ازب اضب یا اذب)!!!!!نگاه کن از ریخت افتادیااااااا 

مهدی بیچاره  :-|

ما   :-©


پ.ن: این پروژه ی هدیه های بخت گشا دیگه داره بیخ پیدا میکنه هااااا؟

وسط این شلوغ پولوغیای خداحافظی بعد از عروسی، یهو دیدیم ماشین عروس لخت شده و یه دونه گل به کاپوت ماشین نمونده.جیک ثانیه بعد یه گله آدم گل به دست دویدن سمت ما که سرررررررک بیا برات گل عروس آوردیم،سر دسته شونم مادربزرگی!!!!! ای بابا ای بابا :-)