گاهی احساس میکنم باید به دیگران مجال بدیم که حرفایی که تو دلشونه به آدم بگن
وگرنه ممکنه دلخوریای کوچیک تبدیل بشه به کینه ها و نفرتای عمیق یا سو تفاهم های عجیب غریب بزرگ…و اون وقت بهترین دوستی ها هم واسه ی بخیه زدن فاصله ها کافی نیست...
ویا ممکنه آدم به خاطر خوبی ها وحسن های معمولی تبدیل بشه به یه الگلوی پرستیدنی و بت های مقدسی ازش درست بشه که وقتی با اشتباهاتش اون بته بشکنه همه ی باورهای طرف مقابل خراب بشه...
گاهی حواسمون نیست که یه کاری داره یه نفر رو اذیت میکنه و ما نباید هرگز ادامه ش بدیم یا تکرارش کنیم.یا اینکه یه کاری چقدر خوب بوده و ما دیگه انجامش ندادیم...
اجازه ی حرف زدن ندادن به دیگران باعث میشه یه دیوار شیشه ای غول پیکر بین ما و دوستانمون ایجاد بشه و یه روزی برسه که حتی با فریاد زدن هم صدای همدیگه رو نشنویم...
همین حالا برید با دوستتون (چه عضو خانوادتونه چه رفیقتونه چه همسرتونه و....) حرف بزنید و ازش بخواید حرف بزنه....
اینا رو گفتم که بگم نظرات رو برای این پست -فقط برای این پست-باز میکنم .هر چه میخواهد دل تنگتون بگید ....اگرم حرفی ندارید که هیچ...از ما گفتن بود نذارید رو دلتون جمع بشه و من واستون هیولا بشم.
حتی شده خصوصی بگید. اینو بیشتر برای دوستانی گذاشتم که توی دنیای حقیقی منو میشناسن...قدم بقیه هم سر چشم.