شاخ روان
شاخ روان

شاخ روان

حرف های شاخ روانی

یه حرفایی هست که نمیشه گفت 

نه به مادر

نه به خواهر جیک تو جیک

نه به رفیق صمیمی

نه حتی به خدا،با اینکه خودش میدونه...

حرفایی که تو تنهاییات از جلوی چشمت رژه میرن

توی شلوغیا حواستو پرت میکنن

شبا بی خوابت میکنن

روزا کلافه ت میکنن

زندگی تو برزخ میکنن

همیشه هستن...تو همه ی لحظه ها،

و باعث میشن که همه ی لحظه هات الکی باشه

خنده های الکی 

گریه های الکی 

درد و دلای الکی 

شیطنت های الکی 

درس خوندن الکی 

کار کردن الکی

نفس کشیدن الکی....

حرفای تلخی که هر بار دهنتو باز میکنی 

تلخی شونو زیر زبونت حس میکنی

حتی اگه دهنتو برای گفتنشون باز نکرده باشی...

نمیتونی بنویسی شون 

نمی تونی زمزمه شون کنی

نمی توی فراموششون کنی 

یا توی سطل زباله بریزیشون

 یا مثل عکسای قدیمی به درد نخور آتیششون بزنی


این حرفا رو نمیدونم چی کار کنم


                نمیدونم