وقتی برگردم همه چی تموم شده،اون وقت فقط من میمونم و تو!
قول میدم وقت بیشتری برات بذارم ...
دیالوگ من با بالشت عزیزم در حالی که دارم حاضر میشم برای رفتن به دانشگاه و اون با حسرت نگاهم میکنه!
پ.ن:امروز و فردا روی هم رفته سه تا امتحان دارم تعدادش فضایی نیست چون هفته ی گذشته تقریبا همه ی امتحانام همین جوری فشرده بود یا بدتر اما چون آخریاشه به حالت جون کندن رسیدم .امشب دوباره میرم خوابگاه ...دوستان دعاها شله :-(
پ.ن :پیشاپیش از دوستانی که نمیرسم جواب پیغام یا ایمیلاشونو بدم عذر میخوام...