شاخ روان
شاخ روان

شاخ روان

باطن قشنگه

میگن بچه ها باطن آدما رو میبینن

تا یادمه هر بچه ای رو بقل کردم جیغش رفته هوا...یه دفعه یه بچه که سایلنت گریه میکرد انقد تو بغلم گریه کرده بود وقتی متوجه ش شدیم کلا نفسش رفته بود.

دختر داییم تا دوسالگی از من فقط به عنوان دندونگیر استفاده میکرد و ارزش دیگه ای حداقل به عنوان یک شی برام درنظر نمیگرفت.بعدها هم که بزرگ شد اصلا سمت من نیومد.

پسر دوست صمیمیم تا شیش ماهگی کلا منو نگاه نمیکرد .یعنی در یک آزمایش کاملا طبیعی با سرعت صدو بیست کیلومتر میپریدم جلوی نگاهش اونم با سرعت صدو بیست و یک کیلومتر گردنشو صدو هشتاد درجه میچرخوند که منو نبینه .

دختر  خواهرم تا توی شکم مادرش بود صدای منو که میشنید سرجاش خشک میشد خواهرم میگفت واااا چرا تکون نمیخوره !اگر دستمو روی هر قسمت شکم خواهری میذاشتم بچه سریع سر میخورد میرفت اون ور...الانم که الانه دوسالشه اون یکی خاله رو بیشتر از من دوس داره کلا تو اتاق اونه این طرف نمیاد :)

من که به خودم خوش بینم فکر کنم زیادی خوبم و بچه ها تحمل این همه پاکی رو ندارن به همین خاطر ازم فاصله میگیرن تا پرتوهای انوار درونی من ذوبشون نکنه  ،نه؟