شاخ روان
شاخ روان

شاخ روان

فحش دادنی جات شاخی جان عصبانی

حس ناامید شدن از فردی که فکر میکردید آدمه

دقیقا مشابه همون حسیه که وقتی یه کبوتر کون گشاد از بین یه جمعیت دویست سیصد نفری صاف بیاد روی شما یک کیلو فضله بندازه ، بهتون دست میده

فرق این دوتا حالت اینه که نمیشه برای مقابله با یک کیلو فضله که شما رو نشونه گرفته دائما توی همه ی فصول و همه ی مکان ها چتر دستتون بگیرید هر چند میدونید اون پرنده فاقد شعور تا ته دنیا دنبال دستشویی متحرکش میاد 

اما در برابر انسان نماها میشه همیشه یک سپر اولیه ی نامرئی دستتون بگیرید تا فضله ای تون نکنن ،که اگر به اندازه یکی مثل من از استعداد حماقتتون استفاده کنید و از اون سپر استفاده نکنید یهو به خودتون میاید و میبینید یک کیلو فضله از نوع انسانیش روی لباستونه ...که با حالت اول هیچ فرقی نداره 


ببخشید خیلی رک گفتم 

حس بدی دارم

که برای توصیفش به این جمله ها احتیاج داشتم 

وگرنه خالی نمیشدم 

خودتون با ادبیات مجلسی سه رک جان خوش اخلاق بخونید:)))