شاخ روان
شاخ روان

شاخ روان

یک قاشق چای خوری دل سوخته...

تنگ غروب باشه و مادری حیاطو آپ پاشی کرده باشه و بوی عطر گلا دراومده باشه و زیرانداز پهن کرده باشه و تو منقل کباب رو حاضر کنی و بعد نیم ساعت دود خوردن یه آتیش سرخ درست کنی و تن بلال هایی که ضحی بانو لخت کرده روی بستر دااااغ آتیش گل انداخته بذاری و باد بزنی و غرق دلتنگی بشی که از صبح روی قلبت این ور و اون ور کشیدی و سینه تو سنگین کرده ... بعد خواهری بگه عجب آتیشی!چی توش دمیدی که این طور گل انداخت!؟و تو فکر کنی فقط کمی سوز دل...همین


پ.ن:انگار دلتنگی هوای بهار دلتنگی ما رو از رو برد! چقدر غیر قابل پیش بینی بود امروز هوا ، وقتی طوفان بارش شدید شروع شد باورم نمیشد تا همین یه ربع پیش توی حیاط نشسته بودم بلال باد میزدم!!!! 

الانم که انگار نه انگار تا چند دقیقه پیش چه محشری به پا کرده بود آسمون آتیش پاره