شاخ روان
شاخ روان

شاخ روان

روزگار افلاس

خدایی هیچی زندگی من به آدمیزاد نرفته

توضیح زیاد نمیدم اما الان دقیقا مصداق این شعرم هااااا یعنی:

گاهی گمان نمیکنی و میشود

گاهی نمیشود که نمیشود 

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است

گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود

گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست

گاهی تمام شهر گدای تو میشود ....


من همیشه عاشق این شعرم یعنی عااااااااشقا

مخصوصا الان که مصداقشم...

البت مصداق اون بیت غم داراش

میدونم نباس اینجا درد دلمو بنویسماااااا

ولی خب شما نخونید...دلم پوسید بس که ریختم تو خودم 

به روی هیچ کس نیاوردم...

تنهایی بد دردیه دردناکترش اینه که بفهمی همراهایی که فک میکردی

دوستت دارن و دوستشون داشتی تا اینجا،فقط یه مشت سایه بودن واسه خالی نبودن دیوارای مسیر،

به قول یه دوستی شیلنگ بوده...

یک اوضاع قاراشمیشی شده این روزای من که فقط خدا میدونه

چی به چیه...هی واییییییی این سیانور منو ندیدید کجا گذاشتم؟

الان مثل اون بنده خدام که گفت:

خدایا بگو دقیقا داری با زندگیم چی کار میکنی شاید بتونم کمکت کنم!