شاخ روان
شاخ روان

شاخ روان

برف بازی یا جنگ جهانی؟

یعنی اگه این برفه نمی اومد ما از کجا میفهمیدیم کوچه مون این همه پسر بچه داره؟

الان حدود ۱۰۰ تا پسر بچه عینهو قوم طاطار(یا تاتار )ریختن تو کوچه جنگ جهانی راه انداختن 

دیگه کار از گوله برفی هم گذشته با سطل رو هم برف میریزن کم که میارن هم با چک و لقد می افتن به

جون هم به قصد کشت میزنن...عاشقشونم یعنی:-) 

همین الان یکیشون افتاد توی یه چاله چندتایی جمع شدن درش آوردن پرتش کردن یه گوشه رفتن

یعنی دقیقا همین جوریا ...انگار شیء ای چیزی بود ،هنوزم همون جا نشسته بچه :-) 

به زور و زحمت دوتا آدم برفی بزرگ ساختن سه سوت بعد پریدن از رو جنازشون رد شدن،

چقد با احساس  واقعا....

عاشقشون شدم ...شیطونه میگه پاشم برم پایینااااااااا:-) :-) :-) 

این پرده نداره؟!

ترم اولی ها توی هر دانشگاهی یه جوری شناسایی میشن

توی دانشگاه ما راه های مختلف  شناسایی داریم ...

ایستگاه اتوبوس دم در دانشگاه یکی از اوناست ،

جونم براتون بگه که دو نوع اتوبوس از جلو دانشگاه ما رد میشه یکی اتوبوس پارک وی (که اتوبوس مورد علاقه دانشجوهاست.)

یکی هم هم اتوبوسای سرویس خوابگاه که کابوس دانشجوهای ترم اولیه چون تشخیص این اتوبوسا از اتوبوس پارک وی اگر تازه وارد باشی سخته چون تفاوتشون اینه که اتوبوسای سرویس پرده دارن و اون یکی ها نه...نگرفتید؟؟؟

خب نکته ی ماجرا اینجاست که وقتی یه اتویوس توی افق پیدا میشه یکی بلند میشه و با امید واری میدوه جلو و وقتی میبینه همه نشستن  احساس زرنگی میکنه بعد که اتوبوس میاد و میبینه پرده داره زیر لب میگه اااااااا این پرده داره و ‌پای از جامه دراز تر بر میگرده میشینه سر جاش و از خجالت آب میشه...این گونه می فهمیم که فرد مذکور ترم اولی ست .قششنگی ماجرا در شناسایی گروهی ترم اولیاست یعنی وقتی یکی شون دهنشو سه متر باز میکنه  نعره میزنه: بچه ها این پرده ندارههههههههه ...

بعله ....اون وقت یعنی نگاه چپکی ما بهشون خعلی حال میدهااااااا!!!!

دیروز یکی از این نگاها حواله ی یه بنده خدایی کردم که روحم تازه شد.

بدجنسم خودتونید...:-) 

گفتم حالا که هوا سرده یه پست خنک  بذارم دور هم یخ کنیم.

برف میاد جر جر

برف که میاد همه ی ما زل میزنیم به زمین 

همش چشمی محاسبه میکنیم چقد نشسته همش حواسمون به آسفالت و باقچه هاست 

انگار که با نگاه حسرت آمیز ما مقدار برف تلمبار شده بیشتر میشه.

خلاصه که همش حواسمون به زمینه...هیچکس حواسش نیست که رقص برف ها

 توی مسیر سفر کوتاهشون به زمین توی بغل آسمون چقدر با شکوهه...

پ.ن:انصافا همه چی خوبش مال بالا شهریاست 

مثل الان که برف خوبا داره اون بالا بالا ها میاد و تفاله هاش رو باد میاره از جلو پنجره ما

رد میکنه ماهم دلمون خوش باشه :-) بعله

روزگار افلاس

خدایی هیچی زندگی من به آدمیزاد نرفته

توضیح زیاد نمیدم اما الان دقیقا مصداق این شعرم هااااا یعنی:

گاهی گمان نمیکنی و میشود

گاهی نمیشود که نمیشود 

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است

گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود

گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست

گاهی تمام شهر گدای تو میشود ....


من همیشه عاشق این شعرم یعنی عااااااااشقا

مخصوصا الان که مصداقشم...

البت مصداق اون بیت غم داراش

میدونم نباس اینجا درد دلمو بنویسماااااا

ولی خب شما نخونید...دلم پوسید بس که ریختم تو خودم 

به روی هیچ کس نیاوردم...

تنهایی بد دردیه دردناکترش اینه که بفهمی همراهایی که فک میکردی

دوستت دارن و دوستشون داشتی تا اینجا،فقط یه مشت سایه بودن واسه خالی نبودن دیوارای مسیر،

به قول یه دوستی شیلنگ بوده...

یک اوضاع قاراشمیشی شده این روزای من که فقط خدا میدونه

چی به چیه...هی واییییییی این سیانور منو ندیدید کجا گذاشتم؟

الان مثل اون بنده خدام که گفت:

خدایا بگو دقیقا داری با زندگیم چی کار میکنی شاید بتونم کمکت کنم!

اعلامیه ترحیم

                     بسمه تعالی

چند وقتی به علت کوری موقت و چند وقتی هم به علت دوران نقاحت پس از کوری نبودیم ،.....گفتیم نکنه سر بزنید نباشیم بروید

اگر دیر اومدم فک نکنید مردم،بادنجان بم آفت نداره :-) :-) :-) :-) 



هر چند فک نکنم تعداد خوانندگان این شاخ روان خونه از دو نفر بالا تر 

بزنه...:-)