آدمک آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همین جاست بخند
دستخطی که تو را عاشق کرد،شوخی کاغذی ماست بخند
آدمک خل نشوی گریه کنی !
کل دنیا سراب است بخند
آن خدایی که بزرگش خواندی
به خدا مثل تو تنهاست بخند
شاید همون لحظه ای که این شعر رو آخر یکی از کتابای دبیرستانم میخونم و یاد تو می افتم و یه قطره اشک گوشه چشمام میشینه تو هم یاد من افتاده باشی...شاید
پ.ن :گاهی یاد آوری بعضی خاطره ها مثل یه نمایش باشکوه میمونه.فقط باید آخرش بایستی و بازیگرشو تشویق کنی...